قصر ابونصر
قصر ابونصر در حال حاضر جز شهر شیراز در منطقهی 7 شهرداری این شهر میباشد؛ نام دیگر قصر ابونصر تخت مادر سلیمان است که در 24 شهریور 1310 خورشیدی با نام تخت مادر سلیمان به شماره ۱۳ ثبت در فهرست آثار تاریخی ایران شده است؛ اعراب نام این قلعه را بعد از فتح “ابونصر” به معنی “پدر پیروزی” نامیدند! کاوش هایی توسط موزه متروپولیتن آمریکا در سال 1932 میلادی در این محل انجام شد که منجر به کشف بخش های گوناگون از یک شهر دوران تاریخی با دژ و حصارهای اطراف آن گردید. بر اساس کاوشهای انجام شده در این محل نمونههای سفال و قطعات ظروف سنگی عهد هخامنشی را با سکهها و آثاری دیگر از عهد سلوکی، اشکانی و ساسانی کشف کردهاند. بر پایه این کشفیات معلوم شد که در عهد اشکانیان بنایی محکم و محصور در آنجا احداث شده و در زمان ساسانیان هم مورد استفاده کامل بودهاست. برخی بقایای قصر ابونصر در اطراف و بالای تپههایی در حوالی برم دلک واقع شدهاست. مهرهایی مربوط به اواخر ساسانی و اوایل اسلام، در محل قصر ابونصر یافت شده است . مختصات جغرافیایی این مکان N29°35'05.9234 و E52°37'30.3651 هست و در شرق شیراز بلوار نصر شرقی بین محله حسین آباد ( سرتل ) و محله نصرآباد قرار دارد. مساحت این محل با توجه به حصارها و دیوارچین لبه صخره ها 14422 متر مربع و ارتفاع از سطح دریا حدود ۱۵۲۸ مترمی باشد .
ناگفته نماند که محل فعلی محله سرتل یا همان حسین آباد و همچنین بخشی از شهرک نصر قطعا بخشی از ساختار این شهر مسکونی بوده است و برخی روایت ها از کشاورزان درگذشته مبنی بر کشف اشیای تاریخی در حین شخم زمین ها گویای این واقعیت است . متاسفانه ایجاد بوستان و سازه های مسکونی به مرور زمان کل محدوده را به جز بخش صخره ای که به اصطلاح تحت حفاظت قرار دارد مدفون ساخته است .
در موزهی “متروپولیتن نیویورک ” یک لوح خشتی از دوران هخامنشیان به خط “میخیایلامی ” وجود دارد که به همراه 15000 لوحهی خشتی دیگر در سال 1935 میلادی یا 1314 خورشیدی کشف گردید که مرتبط با صورتهای پرداخت حسابداری و حقوق افراد سلطنتی و کارگران بود که برای نگهداری به تختجمشید ارسال میگشت. لوح خشتی مورد نظر تصویر یک قهرمان را نشان میدهد ( احتمالا پادشاه وقت خشایارشا هخامنشی ) که با یک دست توانسه است شیربالداری را از پا گرفته و از زمین برداشته است . این لوح به شخصی که حقوقش بوده، داده شده؛ لوح برای پرداخت به یکی از شهرها و مراکز پرداخت هزینه در استان فارس برده میشده و نام آن شهر به عنوان مرکز پرداخت کنندهی این حقوق بر لبهی سمت چپ لوح حک میگشته. محل پرداخت لوح مذکور شهری بنام “تیرازیش” میبوده ! تیرازیش یا یراسیس ، این اسم از نام “سیراجیس” در فارسی قدیم، گرفته شدهاست که بر اثر تغییر منظم صداها در زبان فارسی مدرن به شیراز تغییر نام دادهاست . اما محل دقیق سیراجیس امروزه در کجای شیراز میباشد! “جان لیمبرت ” خاورشناس نامدار امریکائی با توجه اسناد و شواهد باستانشناسی همچنین با توجه به مهرهای مربوط به اواخر ساسانی و اوایل اسلام حاوی نام شیراز یافت شده در محل “قصر ابونصر”، معتقد است که قصر ابونصر در شرق محل کنونی شهر شیراز که شیراز نام داشتهاست.
او چنین نتیجه میگیرد که محل اولیه شیراز، این استحکامات موجود در محل قصر ابونصر بوده که همان محل قلعه تیرازیس یا شیرازیس یاد شده در لوح تخت جمشید است و بعدها پس از آنکه شهر فعلی شیراز در نزدیک این قلعه بنیان نهاده شده، این شهر نام خود را از این قلعه در حوالی شهر به یادگار گرفتهاست. همچنین نام شیراز همراه بخش اردشیر خوره دوره ساسانی به مرکزیت فیروزآباد ذکر شدهاست و شیراز جزئی از آن بودهاست. اردشیر خوره یکی از پنج بخشی بودهاست که استان فارس ساسانیان را تشکیل میدادهاست.
ظاهرا اعراب پیش از سقوط اسطخر موفق به فتخ تیرازیش شدند و اردوگاه نظامی در آن تشکیل دادند؛ مردمان شهر برای حفاظت عبادتگاه مقدس خود با انتساب آن به مادر سلیمان معبد را “تخت مادر سلیمان” نامیدند و از تخریب آن جلوگیری نمودند، اعراب پس از فتح اسطخر که موفقیت بزرگی برای ایشان محسوب میگشت به موقعیت تیرازیش “ابونصر” به معنی “پدر پیروزی” نام نهادند و معبد نیز به علت انتسابش به سلیمان از تخریب نجات یافت و باز نام این شهر با تغییر منظم آوایی تبدیل به “شیراز” گردید که برگرفته از نام کهن و باستانی خویش یعنی “تیرازیش” یا “سیراجیش” بود.
باستان شناسان موزهٔ متروپولیتن نیویورک نیز با توجه به نتایج حفاریهای خود در محل قصر ابونصر، این استحکامات و احتمالاً روستاهای اطراف را به عنوان محل شیراز پیش از اسلام پیشنهاد میکنند. آنها گفتههای بلخی در سده ۱۲ نقل میکنند که میگوید: در محلی که شیراز کنونی وجود دارد منطقهای بودهاست با چند قلعه در میان دشتی باز. آنان در مورد داستان بنیان نهاده شدن شهر جدید شیراز و انتقال آن به محل جدید چنین نظر میدهند که ممکن است پس از تحولات یا تغییراتی سیاسی، شهر به محلی در نزدیکی شهر قدیم منتقل شده و شهر قدیمی رها گشته تا به شهری حاشیهای یا تلی از خرابه تغییر پیدا کند.
لیمبرت، شهبازی و آرتور آربری هر سه فهرستی از نشانههای متعددی از سکونت دائم در دشت شیراز و اطراف محل کنونی شیراز در دوران پیش از اسلام را ذکر کردهاند. مانند نگارههای سنگی مربوط به اوایل ساسانی، اشارات موجود به دو آتشکده (به نامهای هرمزد و کارنیان) و قلعهای باستانی به نام شاه موبد و آثار کشف شده در قلعه ساسانی در محل فعلی قصر ابونصر.
فرصتالدوله شیرازی صاحب آثار عجم که تألیف آن را در اوائل قرن چهاردهم هجری قمری به پایان رسانده راجع به بازدید محققانه خویش از این محل مینویسد: «روز هجدهم شهر صفرالمظفر سنه یکهزار و سیصد و هفت هجری مطابق یکهزار و هشتصد و هشتاد و نه مسیحی از شهر شیراز حرکت نمودم از دروازه مشهور به قصابخانه که در سمت جنوب شرقی شیراز واقع است بیرون آمده قریب یک فرسنگ برفتم به قصر ابونصر. قصر ابونصر یکی از امکنه ایست که مأمور بودم بجهت برداشتن نقشه آن و این آثار و بنا در سمت مشرق شیراز است. بر بالای کوهی که چندان ارتفاع ندارد و سوار بسهولت میتواند بالارود. در آنجا محوطه ایست بمقدار بیست ذرع طول و بیست ذرع عرض در آن محوطه پارچه سنگهای عظیم بر زمین افتاده همه شکسته و در هم ریخته و معلوم است که در شکستن آنها تعمد کردهاند و از غرایب آنکه تمام آن سنگها سیاه است به خلاف آن کوه. معلوم میشود که سنگهای این عمارت را از جای دیگر حمل و نقل نموده در این مکان آورده و بکار بردهاند از وضع و محاذات چنین مستنبط میشود که آنجا عمارتی بوده بسیار عالی تمام از سنگ براق و آن عمارت چهار در داشته بچهار سمت از آن دربها هنوز دو استوانه برپاست ارتفاع هر استوانه تقریباً پنج ذرع و عرض آن درگاه سه ذرع است و یکپارچه سنگ نیز بر سر آن دو استوانه است و بر روی دو سنگ استوانه از دو طرف صورت دو شخص را نقش نمودهاند.
در فارسنامه ناصری که در سالهای آخر قرن سیزدهم هجری قمری تألیف یافته دربارهٔ این مکان تاریخی چنین آمده: «قصر ابونصر در ند فرسخی شهر شیراز است. بر کوه شمال قصر ابونصر چهار درگاه هر یک از سه سنگ که در بازوی هر یک از سه ذرع شاه گذشته و پهنای هر یک ذرع و نیمی بیشتر است و در هر دو بازوی آنها از جانب داخل دو صورت آدمی از سنگ تراشیده و این چهار درگاه بر چهار جانب عمارتی بوده که درازای هر ضلعی از آن نزدیک به دوازده ذرع است و اکنون از آن عمارت جز آن چهار درگاه چیزی باقی نیست و بر سنگهایی که دیوار آن عمارت بوده و افتادهاست صورت آدمی و جانوران بسیار تراشیدهاند و رنگ تمام این سنگها سیاه است و تمثال آنها بزرگ … و در داخل دره این کوه جایی است که آن را مسجد سلیمان علی نبینا و علیه السلام گویند.
یادداشت زیر از چاوز یتس و کیتلین درباره کاوشهای موزه متروپولیتن در قصر ابونصر هست:
در آغاز سال 1932، کارشناسانی از گروه هنر خاور نزدیک در موزه متروپولیتن به مدت سه فصل در محوطه قصر ابونصر در جنوب ایران کاوش کردند. این مکان در 6 کیلومتری شرق شیراز، بقایایی از چندین دوره اشغال - اشکانی (247 قبل از میلاد - 224 پس از میلاد)، ساسانی (224-651) و اسلامی (قرن 9 تا 14) در خود داشت. مرحله اصلی استقرار به دوره ساسانیان برمی گردد و قصر ابونصر یکی از شهرهای کوچک متعددی بود که در آن زمان در سراسر دشت فارس پراکنده بود. آثار کاوش شده در این مکان دارای نامهایی است که نشان میدهد این شهر یا شیراز قدیم بوده است یا اغلب با شیراز قدیم تعامل داشته است. این شهر همچنین با مرکز منطقه ارتباط داشت. این سکونتگاه که در مقابل کوه ها قرار گرفته، احتمالاً برای بهره برداری از منابع آبی و در مسیری احتمالی برای جاده های ورودی به دشت شیراز قرار گرفته است. با وجود موقعیت مناسب، سایت هرگز فراتر از یک شهر کوچک و قلعه توسعه نیافته است .
انحصار کاوشهای فرانسه در ایران در سال 1930 به پایان رسید و فرصتی ایدهآل را برای موزه متروپولیتن فراهم کرد تا از اداره آثار باستانی ایران برای دریافت مجوز حفاری یک محوطه درخواست کند. در این زمان، تقسیم یافته های حفاری بین مؤسسات حامی و کشور میزبان، سیستمی به نام پارتیج، معمول بود. شانس به دست آوردن مطالب از ایران، که تا آن زمان عمدتاً محدود به مؤسسات فرانسوی بود، به ویژه برای تیم Met جذاب بود. با تکیه بر کاوشهای مشترک قبلی در تیسفون، که آثار ساسانی را برای موزه در سالهای 1931-1932 کشف میکرد، بخش تازه تأسیس هنر خاور نزدیک به دنبال مکانی بود که Met بتواند به عنوان تنها مؤسسه حامی کار کند.
قصر ابونصر به دلیل اندازه قابل کنترل آن انتخاب شد و به دلیل اینکه درگاههایی که در این مکان ایستاده بودند، احتمال باقی ماندن دوره هخامنشی (550–330 قبل از میلاد) را پیشنهاد میکردند. Met سه کارمند را به میدان فرستاد: جوزف ام. آپتون، چارلز کی ویلکینسون و والتر هاوزر. این پروژه به عنوان اکسپدیشن ایرانی موزه هنر متروپولیتن نامیده میشود و بعدها حفاریهایی را در محل نیشاپور در شمال شرقی ایران نیز در بر میگیرد. جدای از گزارشهای اولیهای که در بولتن موزه هنر متروپولیتن منتشر شد، این اثر در قصر ابونصر منتشر نشد زیرا حفاریها توجه خود را به موادی که به خوبی حفظ شده از نیشاپور بود معطوف کردند. دو نشریه مهم درباره قصر ابونصر سرانجام در سالهای 1973 و 1985 منتشر شد که گزارشهای اصلی، یافتهها و نقشههای حفاری را ترکیب میکرد.
در طول سه فصل، تیم چهار منطقه اصلی سایت را کاوش کرد: منطقه غربی، قلعه، شهر پایین و مقبره های مجاور. فصل اول اکسپدیشن ایرانی (دسامبر 1932 تا آوریل 1933) بر منطقه غربی متمرکز بود. در فصل دوم (اکتبر 1933 - مه 1934)، تیم به منطقه مرتفع در شرق به نام قلعه نقل مکان کرد. آنها همچنین حفاری هایی را در پایین شهر انجام دادند که هوای بارانی آنها را مجبور به ترک قلعه کرد. در فصل سوم و آخر (دسامبر 1934 - آوریل 1935) آنها برای تکمیل نقشه های قلعه تلاش کردند و همچنین برخی مقبره ها را در تپه های اطراف حفاری کردند. تا سال 1935، تیم برنامه ریزی کرد تا کار خود را در انتظار آغاز حفاری در نیشاپور به پایان برساند.
بقایای منطقه غربی سه مرحله مختلف را در بر می گیرد: اواخر ساسانی (قرن 6-7)، بویه (قرن 9-10)، و مظفری (قرن 13-14). درگاههای متشکل از سنگهای قدیمی به سبک هخامنشی که در ابتدا حفاریها را مجذوب خود کرده بودند، ثابت شد که بعداً به محوطه اضافه شدهاند که در قرن نهم یا دهم از تخت جمشید به قصر ابونصر آورده شدهاند. حفاری ها بقایای چندین ساختمان بزرگ از جمله یک سازه هشت ضلعی و یک تالار بزرگ طاقدار را نشان داد. متأسفانه روشهای حفاری در آن زمان، تفکیک بناهای مختلف برای ایجاد طرحی واضح از سکونتگاه در این منطقه را بسیار دشوار میکند. قطعاتی از یک صفحه پنجره و سایر قطعات گچ بری در داخل و اطراف ساختمان هشت ضلعی یافت شد. قدمت این قلعه عمدتاً به دوره ساسانیان برمیگردد، اگرچه در برخی نواحی به نظر میرسد که در اوایل دوره اشکانی اشغال شده است. این منطقه که بر روی یک ارتفاع توپوگرافی طبیعی قرار داشت، توسط یک رمپ و یک دروازه در ضلع جنوب غربی قابل دسترسی بود. به شکل تقریباً مثلثی، قلعه توسط یک خیابان اصلی که از جنوب شرقی به شمال غربی امتداد دارد، به دو نیم تقسیم شده است. ساختمانها از یک نقشه منظم پیروی نمیکنند، اگرچه تقریباً به سمت خیابان اصلی هستند. همانطور که در داخل یک قلعه انتظار می رود، بسیاری از یافته ها مربوط به دفاع و مدیریت است. تعداد زیادی نوک پیکان فلزی در سراسر منطقه یافت شد. چندین کلید فلزی نیز کشف شد. شايد مهمترين يافته از قلعه، ذخيره اي از مهرها يا آثار مهر بود. این اشیاء سفالی کوچک در اعمال اداری ساسانیان نقش داشتند. تکهای از خاک رس را دور یک طناب یا ریسمان فشار میدادند تا یک سند را ببندند و سپس آن را لاک و مهر می کنند. اگر خشت مهر خورده شکسته و برداشته می شد، نمی توان آن را تعویض کرد مگر اینکه صاحب مهر حضور داشت.
بیشتر یافتههای موجود در قلعه - از جمله سرامیک ، قطعات بازی و سایر اشیاء کوچک زندگی روزمره را منعکس میکنند. در دوره ساسانیان با گذشت زمان، ساختمانهای این منطقه بازسازی شدند و توسط سایر سازههای مجاور محدود شدند، بنابراین قلعه در دوره ساسانیان تقریباً همان نقشه را حفظ کرد. سکوی بزرگی که در حفاریها گاهی آن را محراب آتش مینامیدند، در قسمت جنوبی قلعه پیدا شد. محققان پیشنهاد کرده اند که این تریبون در زمان ساسانیان به مراسم مذهبی زرتشتیان در این مکان مرتبط بوده است.
علاوه بر این ، تیم مکانهای مختلف دیگری را در اطراف سایت حفاری کردند، از جمله در شهر پایین، بین منطقه غربی و قلعه. یک دیوار محصور قابل توجه و چندین ساختمان کشف شد، اما تعداد کمی از اسناد مربوط به این کاوش ها شناخته شده است. مانند سایر نقاط این سایت، یافتهها از سرامیک ساده تا اقلام کوچک طلا و سلاحهایی مانند نوک پیکان را شامل میشود. در طول آخرین فصل کاوشها، تیم چندین مقبره را در تپههای اطراف کاوش کرد. حفره های سنگی یا گرد بودند یا بر روی صخره ها ساخته می شدند. مقبره ها عمدتاً خالی بودند و احتمالاً خیلی زودتر در دوران باستان غارت شده بودند. حفاریها بر اساس یافتههای چند تکهای، گورهایی را به دوره اشکانی پیشنهاد کردند. اگرچه کاوشهای قصر ابونصر، کمیت و کیفیت اشیای موزهای را که در ابتدا مورد انتظار بود، تولید نکرد، اما بینش ارزشمندی از جامعه و فرهنگ ساسانی ارائه کرد. تقریباً ششصد شی از کاوشها به موزه آورده شد و نمایشگاه کوچکی از یافتهها در سال 1934 برپا شد.